کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

هلو

روز مادر مبارک

زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است   زیباترین خطاب “مادر جان” است “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید روزت مبارک مادر . . .   میلاد فر زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است ، سـرچشمه محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خدا به یاد می آورم لحظه های فراز را که : صدای او اعتبارم می بخشید و لحظه های نشیب را که اعتمادم به یاد می آورم افرای افراشته ای را ، به یاد می آورم مادرم را . . .   هر زنی دو مرد را دوست دارد ! یکی ساخته تخیلات اوست ، و دیگری هنوز به دنیا نیا...
31 فروردين 1394

21 فروردین

عزیزم ما همه امشب به مناسبت روز مادر که فردا هست اومدیم خونه ی مامانی.یک جعبه شیرینی خوشمزه هم گرفتیم و همراه پول تقدیم مامانی کردیم.یک نمونه کامل زحمتکش یک مامان مهربون .و عمه طیبه هم به مامانی پول و سکه دادند و اما شما 2 تا ظرف کریستال قشنگ به سلیقه ی شما با کاغذ کادوی باب اسفنجی. عمه طیبه هم که تازه از شمال برگشته بودند یک سوغاتی خوشگل به شما یک باربی خوشگل و به من هم یک دفتر چه یادداشت کیتی و یک گردنبند داد.انشا الله به شادی استفاده بشن. این هم شما در حال شیرینی خوردن و بازی این هم اون باربی که عمه طیبه داد ...
31 فروردين 1394

6 و 7 فروردین

6 فروردین امشب هم مهمونی ماست یعنی عمه ملیحه.ما هم ویلامون گرفتیم.و زندایی هم خیلی زحمت کشیدن و یک کوفته تبریزی محشر درست کردند واسه مون.کلا اشپزی های زندایی حرف نداره.البته شما یه ذره دیر اومدی و نتونستم ازت عکس بگیرم اما تو این فاصله کلی با رهام کوچولو بازی کردم. 7 فروردین دیشب ما و عمه طیبه ویلا خوابیدیم و شما هم موندی با ما ولی مامان و بابات رفتن.شب خنکی بود.صبح که بیدار شدیم یک بارون بهاری قشنگی میومد که بیا و ببین!بعد از صرف صبحونه من و شما لباس های گرم پوشیدیم و رفتیم تو حیاط با یک چتر.شر شر بارون میبارید رو چتر و صدای گوشنوازی ایجاد میکرد.عالی بود!یکمی قدم زدیم و با قطره های بارون بازی کردیم و بعد هم برگشتیم ت...
25 فروردين 1394

4 فروردین

امروز مهمونی عمه طیبه اس.ولی خونشون نمیگیره و ویلای ما میگیره.چون هوا واقعا بهشتیه و حیفه که تو این هوای خوب تو خونه بشینیم.ماهم اینجا از هوای پاک و خنک بهاری نهایت لذت رو بردیم. ناهار فسنجون بود که البته شما نخوردی.بعد از ناهار من و شما و رهام جون رفتیم تو حیاط و قدم زدیم.رهام به ماهی ها میگفت:شلام ماییا(سلام ماهی ها) بیاین پیش من .و اینقدر با لحن شیرینی اینارو ادا کرد که دلم میخواست بگیرم و لپهاشو گاز بگیرم.شمام با دوربین شکاری عمو حسن کوه های رو به رو رو تماشا کردی. یکمی هم باهات تکالیف عیدت رو کار کردم.بعدش هم رفتیم تو و ابمیوه خوردیم. عصر...
24 فروردين 1394

2 فروردین

عسلم امروز روز دوم عیده و ما هم همه داریم میریم خونه مامانی تا اول عیدی کنار هم باشیم و راستی مرضیه جون و رهام کوچولو (دختر خاله بابای کیمیا و پسرش)از تهران اومدن پیش ما و ایام عید کنار ما هستند.وقتی که رسیدیم بارون عیدی ها به سرمون ریخت و 200 تومن با یک سکه عیدی جمع کردی. رهام هم که 2 سالش بود و 1 سال از عید سال 93 ما رو ندیده بود احساس غریبی میکرد ولی شما با شیرین کاریات دلشو به دست اوردی و خیلی زود باهات دوست شد.خیلی هم با نمک بود و دلت میخواست درسته قورتش بدی. یکمی نقاشی کشیدیم و رهامم نقاشی کشید و با منم دوست شد.به هرحال کوچیکه دیگه احساس غریبی میکنه. کیمیا و رهام ...
24 فروردين 1394

اغاز سال 1394

سال تحویل امسال کیمیا جون تا خود صبح بیدار بود و همون جام از باباش عیدی گرفت .فرداش هم کلی عیدی گرفت و تبریک شنید و حسابی خوش گذشت.دوستان و خاله جونی ها عید شمام مبارک.صد سال به این سال ها! این هم سفره هفت سین امسال ما ...
8 فروردين 1394

سفره هفت سین

  این سفره یک سفره خیالی و پوچ و بی معنی نیست، بلکه نشانه ای از آن است که در آغاز سال که روز و سال نو می شود ما نیز نفس خویش راتهذیب کنیم و بر آن تزکیه ارج نهیم تا خداوندی که هفت آسمان را آفریده و هفت دریا را زیر آن نشانده ، بدین وسیله هفت نماد را فرا روی ماقرار داده و به ما نشان می دهدکه به کدامین وجه زندگی خویش را سپری کنیم و با نشستن و برخاستن در کنار این سفره، اسطوره عشق و صفا و پاکی ای را که درآن وجود دارد، در جسم و روح خود منعکس کنیم.   سین اول، سنجد سنجد نماد سنجیده عمل کردن است.سنجد را بر این باور بر سفره می گذارند که هرکس با خویشتن عهد کند درآغازسال هرکاری را سنجیده انجام دهد.سنجد نشانه گرایش به ع...
3 فروردين 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد